حس عجیبیست پرواز، وقتی که دیگر به پاها اعتباری نیست، وقتی که وجود خاکی از سر منشأش دل میکند، پر میکشَد مثل برگهای خزان که هر ساله با شاخه ها وداع میکنند. انتهایی شاید تلخ همراهِ صدای خورد شدن استخوان همان برگها زیر پای عابران بی توجه، ولی به سفرش میارزد. چه رویایی میشود اگر این پرواز با بال دل باشد و آسمان این پرواز آسمان عشق.
برچسبها: 
خوشدست 
	
		+
		نوشته شده در  جمعه ششم آذر ۱۳۹۴ساعت 19:50  توسط انجمن شاعران مرده  
		
		  |